روح حیوانات پس از مرگ چی میشه؟ کشتن مگس و اینجور حشرات گناه داره؟
براساس تحقیقات فلاسفه اسلامى، گیاهان و حیوانات نیز روح وبه
تعبیر دیگر نفس دارند. البته روح یا نفس آنها متفاوت با نفس انسان است و
نفس گیاه نیز متفاوت با نفس حیوان است.
درباره حشر حیوانات در آخرت از
بعضى آیات چنین به دست مىآید که حیوانات در آخرت محشور مىشوند. در این که
حیوانات و گیاهان و حتی جمادات دارای روح و حرکت می باشند تردیدی نیست.
اما این که همه اینها در قیامت محشور شوند ضرورت ندارد زیرا قیامت صحنه
حسابرسی و بهره گیری از مسؤولیت هاست.
اگر ساختار فکری ما تنها براساس
علوم تجربی و طبیعی و یا فلسفی باشد «قانون بقاء ماده و انرژی» و یا «موجود
معدوم نمی شود» را مطرح می کنیم و لذا نابودی را محال می دانیم.
اما
اگر علاوه بر دانش تجربی و فلسفی، مبنای معرفتی و عرفانی داشته باشیم می
توانیم بگوییم خداوند توانایی آفرینش هر جهانی را متناسب با مقتضیات آن را
دارد و همان طور که می تواند با فرمان «کن فیکون» (بقره، آیه 117) باش پس
می باشد. ( باش پس می شود) موجودی را بیافریند.
با قطع فیض از موجود می
تواند تمام قالب های آن را بشکند «یوم تبدل الارض غیر الارض والسموات؛
روزی که زمین به غیر این زمین و آسمان ها (به غیر این آسمان ها) مبدل می
گردد» (ابراهیم، آیه 48).
لذا وقتی نظام دنیا دگرگون می شود، آن چه که
به مقتضای نظام آخرت لازم است تحقق می یابد و ضرورتی ندارد عین همان سنگ ها
با عین همان گیاهان و یا حیوانات محشور شوند و روح و حرکت آن موجودات که
به وسیله فرشتگان تدبیر می شود «فالمدبرات امرا...؛ و کار (بندگان) را
تدبیر می کند» (نازعات، آیه 5). همچنان باقی هستند بدون این که نیاز به
تقسیم و انقسام به تعداد موجودات داشته باشند.
برای توضیح بیشتر نسبت به حیوانات توجه شما را به متن زیر جلب می کنیم.
1. آیا رستاخیز براى حیوانات هم وجود دارد؟
شک
نیست که نخستین شرط حساب و جزا مسئله عقل و شعور و بدنبال آن تکلیف و
مسئولیت است، طرفداران این عقیده مىگویند مدارکى در دست است که نشان
مىدهد حیوانات نیز به اندازه خود داراى درک و فهمند، از جمله:
زندگى
بسیارى از حیوانات آمیخته با نظام جالب و شگفتانگیزى است که روشنگر سطح
عالى فهم و شعور آنها است کیست که درباره مورچگان و زنبور عسل و تمدن عجیب
آنها و نظام شگفتانگیز لانه و کندو، سخنانى نشنیده باشد، و بر درک و شعور
تحسینآمیز آنها آفرین نگفته باشد؟ گرچه بعضى میل دارند همه اینها را یک
نوع الهام غریزى بدانند، اما هیچ دلیلى بر این موضوع در دست نیست که اعمال
آنها به صورت ناآگاه (غریزه بدون عقل) انجام مىشود.
چه مانعى دارد که
این اعمال همانطور که ظواهرشان نشان مىدهد ناشى از عقل و درک باشد؟ بسیار
مىشود که حیوانات بدون تجربه قبلى در برابر حوادث پیشبینى نشده دست به
ابتکار مىزنند، مثلاً گوسفندى که در عمرش گرگ را ندیده براى نخستین بار که
آن را مىبیند به خوبى خطرناک بودن این دشمن را تشخیص داده و به هر وسیله
که بتواند براى دفاع از خود و نجات از خطر متوسل مىشود.
علاقهاى که
بسیارى از حیوانات تدریجا به صاحب خود پیدا مىکنند شاهد دیگرى براى این
موضوع است، بسیارى از سگهاى درنده و خطرناک نسبت به صاحبان خود و حتى
فرزندان کوچک آنان مانند یک خدمتگذار مهربان رفتار مىکنند.
داستانهاى
زیادى از وفاق حیوانات و اینکه آنها چگونه خدمات انسانى را جبران مىکنند
در کتابها و در میان مردم شایع است که همه آنها را نمیتوان افسانه دانست. و
مسلم است آنها را به آسانى نمىتوان ناشى از غریزه دانست، زیرا غریزه
معمولاً سرچشمه کارهاى یکنواخت و مستمر است، اما اعمالى که در شرایط خاصى
که قابل پیشبینى نبوده بعنوان عکس العمل انجام مىگردد به فهم و شعور
شبیهتر است تا به غریزه.
هم امروز بسیارى از حیوانات را براى مقاصد
قابل توجهى تربیت مىکنند، سگهاى پلیس براى گرفتن جنایتکاران، کبوترها براى
رساندن نامهها، و بعضى از حیوانات براى خرید جنس از مغازهها، و حیوانات
شکارى براى شکار کردن، آموزش مىبینند و وظائف سنگین خود رابا دقت عجیبى
انجام مىدهند، (امروز حتى براى بعضى از حیوانات رسما مدرسه افتتاح
کردهاند!)
از همه اینها گذشته، در آیات متعددى از قرآن، مطالبى دیده
مىشود که دلیل قابل ملاحظهاى براى فهم و شعور بعضى از حیوانات محسوب
مىشود، داستان فرار کردن مورچگان از برابر لشکر سلیمان، و داستان آمدن
هدهد به منطقه «سبا و یمن» و آوردن خبرهاى هیجانانگیزبراى سلیمان شاهد این
مدعا است.
در روایات اسلامى نیز احادیث متعددى در زمینه رستاخیز
حیوانات دیده مىشود، از جمله: از ابوذر نقل شده که مىگوید: ما خدمت
پیامبر(ص) بودیم که در پیش روى ما دو بز به یکدیگر شاخ زدند، پیغمبر(ص)
فرمود، مىدانید چرا اینها به یکدیگر شاخ زدند؟ حاضران عرض کردند: نه،
پیامبر(ص) فرمود ولى خدا مىداند چرا؟ و به زودى در میان آنها داورى خواهد
کرد، (تفسیر مجمع البیان و نور الثقلین ذیل آیه بالا).
و در روایتى از
طرق اهل تسنن از پیامبر نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود: ان الله یحشر
هذه الامم یوم القیامة و یقتص من بعضها لبعض حتى یقتص للجماء من
القرناء؛خداوند تمام این جنبندگان را روز قیامت بر مىانگیزاند و قصاص بعضى
را از بعضى مىگیرد، حتى قصاص حیوانى که شاخ نداشته و دیگرىبىجهت باو شاخ
زده است از او خواهد گرفت؛(تفسیر المنار ذیل آیه).
در آیه 5 سوره تکویر
نیز مىخوانیم و اذا الوحوش حشرت؛ هنگامیکه وحوش محشور مىشوند اگر معنى
این آیه را حشر در قیامت بگیریم (نه حشر و جمع بهنگام پایان این دنیا)یکى
دیگر از دلایل نقلى بحث فوق خواهد بود.
2.اگر آنها رستاخیز دارند تکلیف هم دارند
سؤال
مهمى که در اینجا پیش مىآید و تا آن حل نشود تفسیر آیه فوق روشن نخواهد
شد این است که آیا نمىتوانیم قبول کنیم که حیوانات تکالیفى دارند با اینکه
یکى از شرایط مسلم تکلیف عقل است و به همین جهت کودک و یا شخص دیوانه از
دایره تکلیف بیرون است؟ آیا حیوانات داراى چنان عقلى هستند که مورد تکلیف
واقع شوند؟ و آیا مىتوان باور کرد که یک حیوان بیش از یک کودک نابالغ و
حتى بیش از دیوانگان درک داشته باشد؟ و اگر قبول کنیم که آنها چنان عقل و
درکى ندارند چگونه ممکن است تکلیف متوجه آنها شود.
در پاسخ این سؤال
باید گفت که تکلیف مراحلى دارد و هر مرحله ادراک و عقلى متناسب خود
مىخواهد، تکالیف فراوانى که در قوانین اسلامى براى یک انسان وجود دارد
بقدرى است که بدون داشتن یک سطح عالى از عقل و درک انجام آنها ممکن نیست و
ما هرگز نمىتوانیم چنان تکالیفى را براى حیوانات بپذیریم، زیرا شرط آن، در
آنها حاصل نیست، اما مرحله ساده و پائینترى از تکلیف تصور مىشود که
مختصر فهم و شعور براى آن کافى است، ما نمىتوانیم چنان فهم و شعور و چنان
تکالیفى را بطور کلى درباره حیوانات انکار کنیم.
حتى درباره کودکان و
دیوانگانى که پارهاى از مسائل را مىفهمند انکار همه تکالیف مشکل است
مثلاً اگر نوجوانان 14 ساله که به حد بلوغ نرسیده ولى کاملاً مطالب را
خوانده و فهمیدهاند در نظر بگیریم، اگر آنها عمدا مرتکب قتل نفس شوند در
حالى که تمام زیانهاى این عمل را مىدانند آیا مىتوان گفت هیچ گناهى از
آنها سر نزده است؟ قوانین کیفرى دنیا نیز افراد غیر بالغ را در برابر
پارهاى از گناهان مجازات مىکند، اگر چه مجازاتهاى آنها مسلما خفیفتر
است. بنابراین بلوغ و عقل کامل شرط تکلیف در مرحله عالى و کامل است، در
مراحل پائینتر یعنىدر مورد پارهاى از گناهانیکه قبح و زشتى آن براى افراد
پائینتر نیز کاملاً قابل درک است بلوغ و عقل کامل را نمىتوان شرط دانست.
با توجه به تفاوت مراتب تکلیف، و تفاوت مراتب عقل اشکال بالا در مورد حیوانات نیز حل مىشود.
آیاتى
از قرآن کریم اشاره به حشر حیوانات دارد؛ از جمله: الف) ما من دابة من
الارض و لا طائر یطیر بجناحیه الاّ امم امثالکم ما فرطّنا فى الکتاب من
شىء ثمّ الىربّهم یُحشرون؛ هیچ جنبندهاى در زمین، و هیچ پرندهاى که با
دو بال خود پرواز مىکند، نیست مگر این که امّتهایى همانند شما هستند.
ماهیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم، سپس همگى به سوى پروردگارشان
محشور مىشوند، (انعام / 38). از این که در ذیل آیه فرموده: «ثم...»
استفاده مىشودکه مراد از این شباهت، تنها شباهت در احتیاج به خوراک و
جفتگیرى و تهیه مسکن نیست؛ بلکه جهت اشتراک دیگرى نیز بین انسان و حیوانات
هست که آنها را در مسأله بازگشت به سوى خدا، به انسان تشبیه کرده است.
ب)
و اذا الوحوش حُشِرت؛(تکویر، آیه 5). وحوش جمع وحش است و وحش حیوانى است
که هرگز با انسانها اُنس نمىگیرد (مانند درندگان و امثال آن). ظاهر آیه ـ
از این جهت که در سیاق آیات توصیف کننده قیامت قرار دارد ـ بیانگر این است
که حیوانان وحشى هم در روز قیامت، مانند انسانها محشور خواهند شد. اما
این که پس از محشور شدن چه وضعى خواهند داشت و سر انجام کارشان چه خواهد
شد، در کلام خداى تعالى و روایات معتبر، چیزى نیامده است. حال باید
دید،ملاک حشر و بازگشت انسان به سوى خدا چیست؟ و آیا همان ملاک، مشترکا در
حیوانات نیز وجود دارد؟ بدیهى است که ملاک محشور شدن در انسان، جز نوعى از
زندگى ارادى و شعورى ـ که راهى به سوى سعادت یا بدبختى نشان مىدهد ـ نیست.
ملاک سعادت تنها همان داشتن شعور و فطرت انسانى است که به کمک پیامبران
راه مشروعى از اعتقاد و عمل را به روى او باز مىکند و انسان آن راه را
بپیماید، در دنیا و آخرت سعادتمند مىشود. این سنتى است که فطرت هر انسانى،
آن را قبول دارد و در دو محور خلاصه مىشود: دعوت به کار خیر و عدل و
نهىاز عمل بد و ظلم. آیات بسیارى از قرآن کریم، مؤیّد این نگرش است؛ از
جمله: و نفسٍ و ما سوّیها فالهمها فجورها و تقویها؛ و قسم به جان آدمى و آن
کس که آن را آفریده و منظم ساخته، سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او
الهام کرده است؛ (شمس، آیه 7 و 8).
با تفکّر عمیق در مراحل زندگى
حیوانات و در نظر گرفتن حالات مختلفى که هر نوع از حیوانات در مسیر زندگى
به خود مىگیرند، روشن مىشود که حیوانات هم مانند انسان، داراى آرا و
عقاید فردى و اجتماعىاند و حرکات و سکناتى که در راه بقا و جلوگیرى از
نابود شدن از خود نشان مىدهند، همه بر مبناى آن عقاید است؛ یعنى، حیوان
نسبت به حاجتهاى خود و این که چگونه مىتوان آنها را برآورده ساخت، داراى
شعور، آرا و عقایدى است که همانها او را مانند انسان، به جلب منافع و دفع
ضررها وا مىدارد. حیوانات نیز مانند آدمیان تا اندازهاى،از موهبت اختیار
بهرهدارند (البته نه به آن قوت و شدّتش که در انسان هست) و نیز داراى
سطحى از فهم و شعوراند.
موارد فراوانى است که به برخى از آن شواهد اشاره مىشود:
الف- زیستشناسان در بسیارى از انواع حیوانات (مانند مورچه، زنبور عسل و
موریانه) آثار عجیبى از تمدن و نازک کارىهاى ظریفى در صنعت و لطایفى در
شیوه اداره مجموعه خود برخوردهاند که هرگز نظیر آن ـ جز در بعضى از ملل
متمدن ـ دیده نشده است. قرآن کریم مىفرماید: و فى خلقکم و ما یبث من دابه
آیات لقوم یوقنون؛ و نیز در آفرینش شما و جنبندگانى که پراکنده ساخته،
نشانههایى است براى جمعیتى که اهل یقیناند، (جاثیه، آیه 4). این آیات
مردم را به شناختن عموم حیوانات و تفکّر در کیفیت خلقت آنها و کارهایى که
مىکنند، ترغیب نموده و در آیات دیگرى به عبرتگرفتن از بعضى از آنها (مانند
چهارپایان، پرندگان، مورچگان و زنبور عسل) دعوت کرده است وقتى که زندگى
بسیارى از حیوانات با نظام جالب و شگفتانگیزى آمیخته است چه مانعى دارد که
این اعمال ـ همان طور که ظاهرشان نشان مىدهد ـ ناشى از عقل و درک باشد؟
گرچه بعضى میل دارند همه اینها را یک نوع الهام غریزى بدانند، اما هیچ
دلیلى براى این موضوع در دست نیست که اعمال آنها به صورت ناخودآگاه و غریزى
ـ بدون عقل ـ انجام مىشود.
ب- با دقت در حالات نفسانى انسان ـ که به وسیله آن افعال اختیارى خود را
انجام مىدهد ـ استنباط مىشود که به شعور و اراده احتیاج است. همین شعور و
اراده، در سطحى نازلتر، در حیوانات ـ مخصوصا حیوانات اهلى ـ مشاهده
مىشود، مثلاً در بعضى موارد حیوان از خودحرکاتى نشان مىدهد که انسان،
مىفهمد که این حیوان در انجام دادن آن عمل مردّد است و در بعضى موارد
مىبینیم که حیوان با توجه به نهىِ صاحبش ـ از ترس شکنجه و یا به جهت
تربیتى که یافته است ـ از انجام دادن عملى خوددارى مىکند. در واقع همه
کارهاى حیوان، مانندموش گرفتن گربه و یا فرار موش از گربه نیست که به دلیل
روشن بودن نفع آن، بدون بهرهگیرى از تفکّر، اراده به عمل اقدام کند، بلکه
در بعضى از موارد، صرف علم به وجود آن در برانگیختن اراده کافى نیست؛ چون
به نافع بودنش جزم و یقین ندارد انگیزش اراده به سوى آن محتاج به تفکّر
است. از این رو ناگزیر است که فکر و شعور خود را به کار اندازد و ببیند آیا
نواقص و موانعى همراه آن هست یا نه و این که آیا نافع است یا مُضر؟ در این
قبیل موارد، آن قدر فکر خود را به کار مىاندازد، تا به یک طرف احتمالات
یقین پیدا کند. اینها دلیل بر این است که در نفوس حیوانات هم، حقیقى به نام
اختیار و استعداد حکم کردن به شایسته و ناشایست وجود دارد. او نیز
مىتواند یک جا به لزوم فعل حکم کند و جایى دیگر به وجوب ترک آن و ملاک
اختیار نیز همین است. البته این صلاحیت، بسیار ضعیفتر از آن مقدارى است که
در نزد انسانها دیده مىشود، (براى مطالعه بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج 5، ص
224).
اما چند نکته درباره حشر حیوانات قابل ذکر است:
1. با توجه به
این دلایل و دلیلهاى متعدد دیگر، وقتى صحیح باشد که بگوییم حیوانات هم تا
اندازهاى ـ هر چند ضعیف ـ از اختیار سهمى دارند؛ چرا صحیح نباشد احتمال
دهیم که خدای سبحان، حد متوسط همان اختیار ضعیف را ملاک تکالیف مخصوص قرار
دهد که با افق فهم آنها مناسب باشد و ما از ان اطلاعى نداشته باشیم. خلاصه،
راهى باشد که از آن راه، پاداش دادن به حیوان مطیع و مؤاخذه از حیوان
سرکش، صحیح باشد و جز خداى سبحان، کسى بر آن آگاهى نداشته باشد؟
2.
تکلیف مراحلى دارد و هر مرحله، ادراک و عقلى متناسب با خود مىخواهد.
تکالیف فراوانى که در قوانین اسلامى، براى انسان وجود دارد، به قدرى است که
بدون داشتن یک سطح عالى از عقل و درک، انجام دادن آنها ممکن نیست و ما
هرگز نمىتوانیم چنان تکالیفى را براىحیوانات بپذیریم؛ زیرا شرایط آن در
حیوانات حاصل نیست. اما مرحله ساده و پایینترى از تکلیف تصور مىشود که
اندکى فهم و شعور، براى آن کافى است. ما نمىتوانیم چنان فهم و شعور و
تکالیفى را به طور کلى، درباره حیوانات انکار کنیم. حتى درباره کودکان و
دیوانگانى که پارهاى از مسائل را مىفهمند، انکار همه تکالیف مشکل است؛
مثلاً نوجوانان چهارده ساله را ـ که به حد بلوغ نرسیده ولى کاملاً مطالب را
خوانده و فهمیدهاند ـ در نظر بگیریم. اگر آنان مرتکب قتل نفس شوند ـ در
حالى که تمام زیانهاى این عمل را مىدانند ـ آیا مىتوان گفت که هیچ گناهى
از آنان سر نزده است؟ قوانین کیفرى دنیا نیز افراد نابالغ را در برابر
پارهاى از گناهان، مجازات مىکنند؛ هر چند مجازاتهاى آنان خفیفتر است.
بنابراین بلوغ و عقل کامل، شرط تکلیف در مرحله عالى و کامل است و در مراحل
پایینتر (یعنى در مورد پارهاى از اعمالى که قُبح وزشتى آن براى افراد
پایینتر نیز کاملاً قابل درک است) نمىتوان بلوغ و عقل کامل را شرط دانست.
3.
در مورد این که آیا حشر حیوانات، شبیه حشر انسان است، یعنى، آنان هم مبعوث
شده و اعمالشان حاضر مىشود و بر طبق آن پاداش و کیفر مىبینند یا نه؛
باید گفت: معناى حشر اساسا همین است؛ چرا که حشر در لغت به مفهوم جمع کردن
افراد و سوق دادن آنان به سوىانجام کارى است. از آیاتى مانند «انّا من
المجرمین منتقمون؛ مسلما ما از مجرمان انتقام خواهیم گرفت» (سجده / 22). و
«فلاتحسبناللّه مُخلف وعده رُسُلَه انالله عزیز ذوانتقام؛ پس گمان مبر که
خدا و عدهاى را که به پیامبرانش داده، تخلّف کند؛ چرا که خداوند قادر و
انتقام گیرنده است» (ابراهیم، 47). و آیات مشابه آن استفاده مىشود که حکمت
حشر، اِنعام و انتقام (جزاى احسان و ظلم) است و چون این دو وصف، در بین
حیوانات نیز وجود دارد و اجمالاً بعضى ازآنها را مىبینیم که در عمل خود
ظلم مىکنند و برخى دیگر را مشاهده مىکنیم که احسان را رعایت مىکنند؛ از
این رو باید بگوییم که حیوانات نیز حشر دارند، (ر.ک: المیزان، ج 7، صص 75 ـ
78، ذیل تفسیر آیات 37 ـ 55 سوره انعام و تفسیر نمونه، ج 5، صص 224 ـ
227).
کشتن حشرات موذی و حیواناتی که اگر آنها را نکشند باعث اذیت و ضرر
می شوند و یا با بهداشت محیط و منزل و سلامت انسان منافات دارند, مانند
سوسک و مار و عقرب و موش اشکال ندارد و گناه نیست. ولی بهتر است از کشتن
حشرات و حیواناتی که اینچنین نیستند و آزاری ندارند, خودداری شود زیرا در
روایت آمده که اگر کسی حیوانی را بدون جهت بکشد فردای قیامت مورد مؤاخذه
قرار می گیرد. در برخی روایات کشتن حشراتی مانند مورچه مجاز شمرده شده است.
در حدیثی از حضرت صادق(ع) آمده است: « لابأس بقتل النمل آذتک لولم توذک»؛
«کشتن مورچه اشکالی ندارد چه آزاری به تو برساند و چه نرساند. (بحار، ج64،
ص268) و در برخی از کشتن زنبور نهی شده است.(همان، ص267) و در برخی روایات
کشتن پشه و کک در صورت آزار رساندن مانعی ندارد(همان، ص311) کشتن حیواناتی
شبیه مار و عقرب مورد تأکید روایات است اما این مسئله که کشتن حیوانات و
حشرات تأثیر منفی در معنویات انسان داشته باشد و آثار سوء معنوی به دنبال
داشته باشد، ظاهرا اگر این کار با غرضی معقول و مقبول شرع و عرف انجام شود،
چنین تبعات و اثر سویی به دنبال ندارد ولی اگر بدون دلیل و به قصد تفریح و
سرگرمی و اغراض دیگری انجام پذیرد و حیوانی بدون دلیل کشته و یا مورد آزار
قرار گیرد احتمال دارد آثار سوء معنوی به دنبال داشته باشد. چنان چه در
روایات آمده است که اذیت و آزار زنی نسبت به گربه و محروم کردن او از آب و
غذا، موجب جهنمی شدن و ورود او به آتش گردید. البته در برخی افراد که حالات
معنوی بالا و خاصی دارند، ممکن است کشتن حیواناتی که برای دیگران آثار
سویی به دنبال ندارد و امری جایز است برای آنها متناسب با حالات خاص روحی و
معنوی آنها، مضر باشد و مانع ارتقای بیشتر معنوی آنها گردد ولی این امری
موردی و خاص است نه فراگیر و عام.
- ۹۵/۰۱/۲۰